سنت گرایی در طب ؛درمان یا نقاب .یادداشت چاپ شده از مدیر وبلاگ در روزنامه شرق.۳۱ مرداد ۹۵

ساخت وبلاگ

چند سالي است که گرايش و اقبال به طب سنتي در جامعه ما فزوني گرفته و توجه افراد زيادي از طبقات مختلف جامعه را به خود معطوف کرده است. اين گرايش فقط خود را در مراجعه زياد به طبيبان مدعي نشان نداده بلکه طب سنتي به موازات حضور در فضاي درماني و طبابت، يک جريان اجتماعي دربرگيرنده حجم بالايي از ادبيات خاص خود در محيط مکتوب، رسانه و دنياي مجازي بوده است. چنين جرياني مانند هر پديده ديگري باعث دامن زدن به بحث هاي زيادي در حاشيه خود اعم از مخالف يا موافق شده است. اما اغلب محتواي بحث ها عمدتا حول درستي يا نادرستي خود جريان يعني گرايش يا عدم گرايش به طب سنتي بوده و چيزي که کمتر به آن توجه مي شده، عنايت به ريشه هاي اصلي جريان و دنبال کردن رد پاي مسئله در حيطه انديشه و فکر و ملاحظه آن در آيينه فرهنگ بوده است. بهتر است قبل از هر چيز روشن شود از نظر نويسنده اين مقاله بين گرايش به طب سنتي و سنتي گرايي در طب فرق فارقي است و آنچه اين نوشته در پي نقد آن است نه خود طب سنتي که جزئي از ميراث گران قدر ايراني- اسلامي ماست و مثل هر ميراث ديگري بايد قدر آن را دانست و از مواهب آن بهره برد بلکه نوک پيکان نقد متوجه روشي است که به اين گنجينه پرداخته مي شود و در آن به جاي رويکرد علمي و تحقيقي با رويکرد سنتي و اغلب غيرعلمي و غيرانتقادي به آن پرداخته مي شود. امروزه در همه دنيا تمايلي به استفاده از دستاورد گذشتگان در زمينه طبابت و درمان وجود دارد ولي نکته اين است که در همه آنها مطلب، هنگامي پذيرفته مي شود که با روش هاي علمي مبتني بر تجربه و مشاهده، تاييد شده باشد. نکته اي که متاسفانه در رويکرد ما به طب سنتي به آن توجهي نمي شود و از قضا بزنگاه و مرکز ثقل بحث ما همين است. تفاوت عمده اي که بين رويکرد سنتي و رويکرد مدرن به دانش وجود دارد، عمدتا در روش آنهاست؛ در گذشته رويکرد به علم بيشتر جنبه نظري و فلسفي داشت در حالي که درحال حاضر به دنبال تغيير اساسي که از رنسانس به بعد در متدهاي علمي اتفاق افتاد، آزمايش و تجربه از يک طرف و به کارگيري عقلانيت انتقادي از طرف ديگر پايه فعاليت هاي علمي شده است. پزشکي مدرن هم يکي از ميوه هاي اين رويکرد متفاوت به علم است که مثل ساير شاخه هاي علوم تجربي طبيعي همراه با دستاوردهاي بزرگي براي انسان ها بوده است. البته اينجا بحث بر سر مزيت طب جديد نسبت به طب سنتي نيست بلکه بحث اصلي بر سر اين است که اگر ما طب سنتي را ميراث ارزشمندي از گذشتگان مي دانيم و خواهان استفاده از آن هستيم، براي بهره بردن از آن «نبايد» و «نمي توانيم» از روش گذشتگان استفاده کنيم چراکه تجربه جمعي بشر در حيطه دانش به ما ارزش بالاتر و کارايي بيشتر روش هاي تجربي و مبتني بر خرد نقاد را نشان داده است و پيشرفت هاي حيرت انگيز دانش پزشکي بهترين گواه آن است .
     در نتيجه کساني که به روش سنتي يعني بدون فرضيه و آزمون به طب سنتي روي مي آورند، دچار چندين خطاي منطقي مي شوند که هم به خود آن ميراث ضربه مي زنند هم به مراجعان خود و هم البته بنا بر شرحي که در پي مي آيد، به جامعه ضرر وارد مي کنند.
     آنچه اينجا نيازمند توجه ويژه است «تاثير متقابلي است که اين رويکرد و جامعه به هم دارند»؛ نکته اي که تاکنون هيچ توجهي برنينگيخته و تا آنجا که نويسنده مطلع است با وجود اهميت مسئله، به چشم افرادي از اهالي فکر و انديشه که دغدغه اجتماعي دارند نيز نيامده است. از آنجا که سنت گرايي در طب عملاالتزامي به روش هاي تجربي و علمي ندارد، مجبور است مقلدانه و فهم ناکرده رونوشتي از دانش قدما را عرضه کند که نتيجه آن خواسته يا ناخواسته مغاير با عقلانيت و خرد انتقادي است که تمام علم جديد بر آن استوار شده است. اينجاست که سنتي گرايي در طب گريزگاه خوب و چتر امني براي جريان خردگريز و عقل ستيز جامعه مي شود. اگر اين جريان زماني با هر فراورده جديدي مثل گوجه فرنگي، راديو، بلندگو! و ... به مقابله مي پرداخت، درحال حاضر با فراگيرشدن و پذيرش مظاهر مختلف تکنولوژي و دانش، آگاهانه يا ناآگاهانه مجبور به انتقال نيرو و انرژي خود به حوزه هاي ديگري مثل سنتي گرايي در طب شده است و در اين زمينه براي پوشاندن چهره غيرعقلاني خود و موجه جلوه دادن خويش از بعضي مفاهيم و واژه هاي مقبول زمانه مثل درمان ارگانيک و طبيعي کمک مي گيرد که باعث به خطا افتادن حتي قشر تحصيل کرده و حتي بالاتر از آن، برخي از پزشکان نيز مي شود. بنابراين سنتي گرايي در طب (و نه البته طب سنتي گرايي) آگاهانه يا ناآگاهانه سايه باني است براي جريان هايي که ذهن و روحشان تاب حرارت خورشيد انديشه و تفکر را ندارند و هر آن، جانشان به دنبال راحتگاهي است که از شر عقلانيت و تبعات دشوار آن دمي آسوده باشد. بنابراين خطا نيست اگر گفته شود انديشمندان و اصلاحگراني که دغدغه عقلانيت و مدنيت جامعه ايراني را دارند بايد التفاتي نيز به اين منطقه پنهان داشته باشند و جامعه را از خطر آن آگاه کنند. اگر قرار بر حفظ گنجينه طب سنتي است و قرار است از حکمت نهفته در آن بهره گرفته شود، بايد به روش علمي و مدرن صورت بگيرد نه اينکه برعکس به سراغ طب جديد با روش سنتي رفته شود. ما بايد بدانيم حتي اگر همه ما هم با روش غيرعلمي شبه علم را با علم اشتباه بگيريم، علم دچار نقصان و ضرري نمي شود و به راه خود ادامه مي دهد ولي در اين صورت ماييم که از قافله بيشتر عقب مي مانيم و پزشکي کشور را که لااقل تاکنون در وضعيت مطلوب و سرآمدي بوده، به قهقرا مي بريم!
    
     

دانایی سلامتی زیبایی...
ما را در سایت دانایی سلامتی زیبایی دنبال می کنید

برچسب : سنت گرایی در معماری,سنت گرایی در ایران,سنت گرایی در هنر,سنت گرایی در,سنت گرایی در معماری ایران,سنت گرایی در نقاشی,سنت گرایی انتقادی در قلمرو دین,نوسنت گرایی در هنر معاصر ایران,سنت گرایان در ایران,سنت گرایان در معماری, نویسنده : mbehnemaa بازدید : 227 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 5:07